دفترچه چرمی

دنیا از دیدِ یک دانشجوی پزشکی

دفترچه چرمی

دنیا از دیدِ یک دانشجوی پزشکی

New post

 اگه عمری باقی باشه شب عاشورا پست خواهم گذاشت.

چی بگم؟

یکی هست که خیلی دوسش دارم، خیلی به یادش‌ام، خیلی دلم واسش تنگ شده و کلی حرف دارم واسه گفتن بهش.

همین یکی خیلی بی‌وفایی کرد... با اینکه بهش گفتم که اگه رفتی، یجوری حداقل هر از چند گاهی با هم در ارتباط باشیم......

یه ندایی.... صداییی چیزی آخه.... رسمش این نبود...

اخلاق

سلام

ما یه درسی داریم به نام اخلاق اسلامی و آئین زندگی.

استاد این درس یک ... به تمام معناست.

اونیکی استاد های گروه معارف، مثلا مقاله یا ارائه کلاسی رو اختیاری میزارن که دانشجو ها، با این ها نمره اضافی بیارن تا بتونن نمره خوبی بگیرن.

این مرتیکه این ها رو اجباری کرده بود هیچ، تو کلاس درس میپرسید !!!!!!!!!

اگه جواب میدادی هیچ اتفاقی نمی‌افتاد ولی اگه ج نمیدادی منفی میداد!!!!!!!

خوشبختانه از من هیچی نپرسیده بود منفی هم نداشتم

ولی همه اینا قابل تحمل بود تا اینکه چند وقت پیش نمرات رو گذاشت سایت.

نگم براتون که از پسرا کلا ۱۲ نفر (از دو تا ورودی که با این کلاس داشتن) بالا ۱۷ گرفتن و دخترا که زیر ۱۸ نداده بود.

انقدر از این نوع استاد بدم میاد. چه اون هایی که پسر ها رو ترجیح میدن چه اونایی که دختر ها رو ترجیح میدن.

به منم داده بود ۱۵.۵!!!!!!!( رفتم پیش مسئول امتحاناتمون، ورقمو دستی اصلاح کرد، گرفتم ۱۷.۵)

از مسئول نامه گرفتم بردم دادم بهش که نمرمو اصلاح کنه، بعد از ظهر نگاه کردم دیدم نمره‌ی منو کرده ۱۲.۵!!!!!!!!

فرداش رفتم اتاقش، اصلا جوابمو نداد گفت که همینه که هست میخواستی اعتراض ندی.

از بقیه هم پرسیدم گفتن که آره هر کسی اعتراض داده به نمرش نمرشو کم کرده.

این شد که ۰.۷۵ از معدل من کم شد و معدل به باد فنا رفت.

پ.ن اساتید گروه معارف واقعا فقط سعی در اذیت دانشجو ها دارن

پ.ن ۲ دارم مقدمات یک سفر بسیار هیجان انگیز رو مهیا میکنم منتظر پستش باشید

پ.ن ۳ ترم تابستان برداشتم. شِکَر. :(

پ.ن ۴ چی کار کنیم؟

new post

new post coming soon......

محمدرضای عدالت طلب

سلام

اول از همه تولدمو به همه تبریک میگم. 

بریم سراغ پست.

این اتفاق مال چهارشنبس و توی دانشگاه اتفاق افتاد.

من چهارشنبه ها ساعت ۲ تا ۴ کلاس اخلاق اسلامی دارم. استادش یه روحانی مسن هستش که حوصله نداره خودش درس بگه، به خاطر همین هر جلسه ۳ نفر تیکه هایی از درس رو ارائه میدن و استاد هر چی لازم باشه اضافه میکنه.

این هفته سرفصل، اخلاق در خانواده بود. یکی از همکلاسی هامون در مورد عفاف و تاثیرات اون در خانواده ارائه داد. 

یه عقبه‌ای از این دوستمون بهتون بدم:

همیشه با همه مشکل داشت. تو مدرسه با معلم ها و همکلاسی ها دعوا داشت. تقریبا هفته‌ای نبود که باباشو نخوان مدرسه. خیلی لات و بی ادب بود با اینکه خانواده فوق مذهبی داشت. 

با اینکه اومده پزشکی، ولی اعتقاد عمیقی داره که دکترها همشون دزد و آدم کشن. :/

تو کنکور هم به زور سهمیه هیئت علمی باباش از پزشکی قبول شد.

تو گروه پسران کلاسمون تو تلگرام هم کلی حرف بر  ضد خانم ها میزنه.

خلاصه که خیلی شخصیت ضد اجتماع داره.

بریم سر ارائه‌اش.

این از اول تا آخر ارائه‌اش یک ریز گفت که خانم ها باید حجابشون رو رعایت کنن، کار نکنن، تو خونه به هسرشون احترام کامل بزارن، و کلی چیزای دیگه ک ه من شرم میکنم بگم تا مرد ها هم خدایی نکرده به گناه نیفتن.

مرتیکه یعنی حتی اشاره هم نکرد که مرد هم باید به زنش احترام بزاره

ای مردانی که الآن رگ غیرتتون میزنه بیرون که راس میگه، شما فرض کنین همچین آدمی بیاد خواستگاری دختر خودتون. منکه گوشاشو میبرم میزارم کف دستش.

برای حسن ختام هم یک صفت خیلی زشت داد به خانم هایی که عمل زیبایی انجام میدن یا آرایش میکنن.

همین که ارائه‌اش تموم شد، استاد گفت که سوالی یا مطلبی ندارین من دستمو بلند کردم واسه اعتراض‌.

قشنگ یک ربع توپیدمش. بعد از این که حرفم تموم شد، قشنگ یه ۲۰ ثانیه سکوت مطلق بر قرار شد. :| 

بعد دخترای کلاسمون شروع کردن به اعتراض. با یه تعداد از پسر ها.

با حال ترین قسمتش یه جایی بود که گفت " خانم هایی که آرایش میکنن، به درسشون هم نمیتونن برسن :/"

رتبه ۶ تو معدل کلاسمون که یه خانم بود (که شیر زنی هم هست واسه خودش) دست بلند کرد گفت تو که آرایش نمیکنی به کجا رسیدی؟؟ :)))))

آخرش موقعی که بلند شد بره سر جاش بشینه، فقط منو یه  نفر دگ واسش دست زدیم.

استاد گفت: نه به اونجوری توپیدنت، نه به کف زدنت.

گفتم، با اینکه با کل مطالبش مخالف بودم، ولی خب به خاطر زحمتش و وقتی که گذاشته بود واسش دست زدم. الآنم از دوستان میخوام که همه واسش دست بزنیم.

بعد همه دست زدن 

الآن که تولدمه، دوستام عکسامو استوری تو اینستاگرام میکنن، زیرش مینویسن god of equality 

پ.ن: حقوق زنان از نون شب واسه این مملکت واجب تره

پ.ن۲: دیشب عموم اینارو دعوت کرده بودیم واسه افطار. غافلگیرانه واسم کیک و کادو آورده بودن و الآن خوشحال ترین مرد روی زمینم.

پ.ن۳: ببخشید دیر شد